پشت جلد کتاب آمده است:

 

2084

JOSTEIN GAARDER

NORA'S WORLD

صدای مادربزرگ طنین آرامی داشت طوری که انگار از زیرزمین یا از درون یک جعبه بیرون می آید. اما هنوز حرف پیرزن تمام نشده بود: ما دقیقا هفتادو دو سال دیگر همدیگر را خواهیم دید و در آن زمان تو پاسخگو خواهی بود. ناگهان نووا خسته شد، آخر پیچیدن در سحروجادوی زمان کار دشواری است. اتاق می چرخید و مادربزرگ می خندید، خنده های کودکانه ای که مناسب بانویی در این سن و سال نبود. اما ناگهان سرش را به پشتی صندلی چسباند و طوری به آن لم داد که گویی آماده ی مردن شده باشد. اما بعد با صدای بلند و نالان طوری که انگار خود نووا است که می خواهد خود را در دنیای ساحران معرفی کند. خواند: همهی پرنده ها... همهی پرنده ها... همگی اینجا هستند و با خود خوشبختی و برکت آورده اند.....

 




Noora's world

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب