پشت جلد کتاب آمده است:

 

The War of the

End of the World

Mario Vargas Llosa

در اواخر قرن نوزدهم، زمانی که مستعمره نواستقلال برزیل غرق در شور ناسیونالیستی اعلام جمهوری می کند و مردمان شهرنشین، خود را برای جهشی حماسی به سوی دنیای جدید و مدرنیته آماده می کنند، در مناطق عقب افتاده صحرا جنبشی دیگر شکل می گیرد. به ناگاه مردی غریب با سر و رویی غریب تر از دل بیابانهای سوزان بیرون می آید و روستا به روستا و واحه واحه پای پیاده می رود و با موعظه های آتشین خود مردمان را مجذوب و مرعوب می کند. این مرد که گویی از اعماق قرون برخاسته جمهوری را حکومت شیطان می داند و با هر چیزی که نشان از تجدد دارد خصومت می ورزد. او آخر زمان را به مردم وعده می دهد و می کوشد آنان را با ایمانی عتیق با هم متحد کند. و مردمان از پی او روان می شوند و دیری نگذشته توده ای عظیم از مردمان فقیر و مفلوج و مطرود و عاصی چون موجی سهمگین بر خاک پرت افتاده «کانودوس) فرود می آید و جامعه ای تشکیل میدهد که به هیچ چیز جز خودش شبیه نیست. از آن پس نام کانودوس» کابوس جمهوری نوپا می شود.

جنگ آخر زمان داستان برخورد دو بخش از جامعه است که سالیان سال از هم دور مانده و هر یک در رؤیاهای بی بنیاد خود فرو رفته بودند و اکنون در جنگی بی امان با یکدیگر دیدار می کنند. ماریو بارگاس یوسا، برنده جایزه نوبل ادبیات، این رمان را که چند سال وقف نوشتن آن کرد، بلندپروازانه ترین کار خود می شمرد.

 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب