گلستان سعدی

پشت جلد کتاب آمده است:

اگر بگوییم این سیاق که: «زبان فصاحت از بیان صباحت او عاجز أيد»، دیگر کهنه است؛ یا سود جستن از اساطیر کهن چون آب زندگانی جاوید که می گفتند در ظلمت بوده است و خضر يافت و بخورد و زندگی جاوید یافت، اما اسکندر بی نصیب ماند و هر چه از این دست، دیگر از هر باری عاطفی تهی است، با این همه اگر هم نگوییم که در عصر سعدی این تعابير و ان اساطیر تری و تازگی داشته اند، اما چه بگوییم وقتی می گوید: «از ظلمت دهليز خانه ای روشنی بتافت»، آن هم به ناگهان؟

هوشنگ گلشیری

 



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب