چهره ها در شلوغی

کتاب چهره ها در شلوغی 
کتاب «چهره ها در شلوغی» رمانی نوشته ی «والریا لوییزلی» است که اولین بار در سال 2011 منتشر شد. رمان نخست «لوییزلی»، مرزهای محکم و ثابت زندگی روزمره را به چالش می کشد: مادری جوان و ساکن در «مکزیکو سیتی» هنگام نوشتن یک رمان، به زمانی فکر می کند که به عنوان مترجم آثار ناشناخته، در یک انتشارات کوچک و مستقل در «هارلم» کار می کرد. او که قبل از ازدواج و بچه دار شدن در آن انتشارات مشغول بود، اکنون روزهایش را با تنهایی و خلوتی خودخواسته و حفظ کردن اشعاری از «لورکا»، «امیلی دیکنسون» و «ویلیام کارلوس ویلیام» سپری می کند. او پس از مدتی، شیفته ی «ژیلبرتو اوون» می شود: شاعری مکزیکی که در اوج جنبش «رنسانس هارلم»، در «هارلم» زندگی می کرد. حالا این شخصیت هر کاری از دستش برمی آید انجام می دهد تا کارگزار ادبی خود را مجاب کند که آثار «ژیلبرتو اوون» را به چاپ برساند.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

به گمانم در جوانی ازفرط ناسازگاری دائم با اجتماع منزوی شدم. هیچ وقت دوست داشتنی ترین یا خوش سخن ترین آدم سرمیزثبودم، بهترین خواننده یا نویسنده: موفق ترین بابا استعدادترین و بدون شک خوش تیپ ترین و خوش پوش ترین، یا حتی رباینده قلب خانمها. اما همزمان دردلم امید داشتم امید یا به تعبیری درست تراطمینان، ازاینکه روزی بالاخره به خودم بازمی گردم، به تص ویری از خودم که برای سالها به پرداختن جزئیاتش مشغول بودم. اما حالا وقتی یادداشتها و شعرهای آن زمانم را میخوانم، یا هنگامی که گفت وگوهایم را با دیگرهم نسل هایم به خاطر می آورم و ایده هایی را که به تفصیل راجع بهشان بحث می کردیم. متوجه این حقیقت میشوم که به مروراحمق تروكودن ترشدهام. کلی سال را صرف خوابیدن و چرت زدن کرده ام. نمیدانم وارونگی درکدام لحظه اتفاق افتاد، وارونگی در فرایندی که به تصورم صعودی و خطی بود، ودرانتها به شکل بومرنگی بی رحم درآمد؛ بومرنگی که به سمتتان خیز برمی دارد و دندانها، شور و هيجان، وجرئتتان را خرد و نابود می کند.





یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب