کتاب دختران ماه
در روستای العوفی در عمان ، با سه خواهر روبرو می شویم: مایا ، که پس از یک شکست عاطفی با عبدالله ازدواج می کند. اسما ، که با احساس وظیفه ازدواج می کند. و خاولا ، که در حالی که منتظر معشوق خود است که به کانادا مهاجرت کرده ، همه پیشنهادات را رد می کند. این سه زن و خانواده هایشان شاهد تکامل عمان از یک جامعه سنتی برده دار به سمت یک کشور امروزی هستند. کتاب «دختران ماه» زندگی این سه زن را شرح می دهد و علاوه بر آن نگاهی به تحولات اجتماعی و سیاسی عمان نیز دارد. این امر اهمیت این اثر داستانی را نشان می دهد که توانسته است از خلال روابط عاطفی سه زن، ما را با یک نظام رو به پیشرفت آشنا کند. روایت های موجود در این کتاب به گونه ای مدون شده اند که تا آخر جذابیت خود را حفظ می کند و خواننده تا انتها نمی تواند حدس بزند چه بر سر شخصیت ها خواهد آمد یا حتی چه بر سر عمان خواهد آمد.
این کتاب ما را به یک مکان غیرمعمول می کشاند: روستایی در عمان در حاشیه مسقط پایتخت. این داستان از یک خانواده و تعدادی دیگر از شخصیت های اطراف آن ، از پس از جنگ جهانی دوم تا کم و بیش دهه 2000 را روایت می کند. شخصیت های متعدد با قدرت طراحی شده اند و داستان گذار از جهان باستان به مدرنیته در کشوری که زندگی می کنند نیز جذاب است.

 

جوخه الحارثی (Jokha al-Harthi؛ زادهٔ ۱۹۷۸) رمان‌نویس، نویسندهٔ داستان کوتاه، و استاد دانشگاه اهل عمان است که به خاطر نگارش رمان اجرام آسمانی» (سیدات القمر) برنده جایزه جهانی من بوکر شده‌است که درباره زندگی سه خواهر و خانواده‌هایشان و تغییرات اجتماعی در عمان است. و به عنوان پرفروش‌ترین کتاب آمریکا معرفی شده.او اولین نویسنده عمان است که آثارش به انگلیسی ترجمه می‌شود.ترجمه فارسی این کتاب برای اولین بار در ایران به نام دختران مهتاب توسط نرگس بیگدلی انجام شده است.

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

اسماء به سمت او خم شد. «خالد فکر می کنی روح مردم این دوره و زمونه هم یکی بوده و بعد جدا شده؟» خندید. «اسماء، این حرف براساس یک اسطوره ی قدیمیه که می گه: "مردم نرینگی و مادینگی را با هم داشتند، جنس واحد و فرزندان ماه بودند. هر انسانی چهار دست و پا و دو سر داشت ولی خدایان از نفوذ مردم ترسیدند، آنها را دو نیم کردند و ناف را به شکل جایی رازآلود در درونشان باقی گذاشتند تا این جدایی رابطه را به یاد آورند. این چنین بود که مردم دو جنس شدند و هر نیمه به دنبال نیمه ی گمشده اش است تا دوباره به آن متصل شود.» اسماء آهسته گفت: «و من نیمهی جداشدهی توام؟» | محکم او را در آغوش گرفت: «که بالاخره اون رو پیدا کردی»۔




Celestial Bodies
کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب