بی خیال (از مجموعه پاتریک ملروز _1)

پشت جلد کتاب آمده است:

بی خیال اولین رمان سنت ابین و نخستین کتاب از سری پنجگانه ی پاتریک ملروز است که سال ۱۹۹۲ منتشر شد. نویسنده در این کتاب به نقل از منتقدی، تمام زندگی خانوادهای را زیر ذره بین می گذارد و پیچیدگی های دردناک و لاعلاج آن را بی پرده بیان می کند. دیوید سکستون از نشریهی ایونینگ استاندارد اعتقاد دارد که داستان های ملروز از دستاوردهای برجسته ی ادبیات معاصر انگلستان است و رمان های سنت ابين از آثار روان و خوش خوان هستند. براساس نقدی در نشریهی تایمز، او یکی از بهترین نویسندگان نسل خود است که نثرش با افسونی ساده نقاب از چهره ی شرارت برمی دارد.

مادربزرگ پاتریک مرده بود. یکی از دوستان مادرش گفته بود که او به بهشت رفته، اما پاتریک چون زمان دفن آنجا بود خوب می دانست که او را توی یک جعبه ی چوبی گذاشته اند و بعد جعبه را توی یک گودال جا داده اند. بهشت جای دیگری بود و آن زن دروغ گفته بود، مگر آنکه این کار هم مثل فرستادن یک بسته ی پستی باشد. مادر بزرگ را که توی جعبه گذاشته بودند، مادرش خیلی گریه کرده بود و به پاتریک گفته بود که به خاطر مادربزرگ خودش این کار را می کند. ولی اینکه احمقانه بود، چون مادربزرگ خودش هنوز زنده بود و فقط لازم بود با قطار بروند و او را ببینند که خسته کننده ترین کار روی زمین بود.

 




Never Mind

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب