پشت جلد کتاب آمده است:

نمی دانم به چه دلیل، اما نمی خواستم سکوت پیش از طلوع و خواب لطیف کوه را به هم بریزم و از حضور در خیابان های خفته ی خلوت لذت ببرم، چرا که باعث می شدند نگرشی نو به دنیا داشته باشم.

طولی نمی کشید انسان هایی که از شب مردگان جان سالم به در برده بودند، از خانه هایشان بیرون می آمدند. همه ی کسانی که لباس های مبدل به تن داشتند تا این شب را زنده بمانند، مثل من که شب را در لباس های مرد مرده ای سپری کرده ام، به زودی پیدایشان می شد، همان هایی که روحشان را در قبال پیشنهادهایی مبادله کرده بودند. من نیز جزو آنان و زنده بودم، گرچه ارواح گناهکارانی که در جسم حیوانات گرفتار بودند؛ تعقیبم می کردند، این را می دانستم چرا که زمانی که سپری می کردم، آخرین روز تقویم کهنه بود، آخرین لحظاتی که بدهی ها پرداخت می شود، انتقام ها گرفته و مردگان به خاک سپرده می شوند تا اجسادشان در طول زمستان استراحت کنند، اما در این شب، پرده ای که این جهان را از جهان دیگر جدا می ساخت، پاره شده و ارواح از بندهایشان رها شده اند و برخی به زمین گام نهاده و انسان ها را از اندک خوشی هایی که داشتند محرم ساختند و باعث اختلافات شده، دل ها را شکستند و تنهایی هراس انگیزی بین شان ایجاد کردند.

 




Lovers on All Saints' Day

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب