کتاب تنهایی الیزابت
کتاب" تنهایی الیزابت" به قلم "ویلیام ترور" ، رمانی قدرتمند و پر تحرک از یکی از بهترین نویسندگان جهان است.الیزابت که چهل و یک ساله است ، متوجه می شود که به هیسترکتومی احتیاج دارد و این ضربه ی بدی را به او وارد می کند. اما او که مادر مطلقه ای است که سه فرزند دارد هنگامی که در تخت خوابش در بیمارستان زنان چلتنام بستری است ، متوجه می شود که او در یک دو راهی قرار گرفته است. او با دو زن دیگر که در انتظار عملی مشابه او هستند ، ملاقات می کند. سیلوی کلپر جوان ، که شیفته ی دوست پسر متقلبش شده است و خانم سامسون فقیر ، با ماه گرفتگی بد ریختش ، که یک خوابگاه شبانه روزی مسیحی را اداره می کند و در نهایت لیلی دراکر، که مسئول این بخش است و علی رغم مشکلات غیرقابل تحمل ، تصمیم به فرزند داشتن دارد.
"الیزابت آیدبالبری" پس از گذشت نوزده سال از ازدواج ، سه فرزند و یک رابطه کوتاه اما پرشور و به دنبال آن یک طلاق سریع ، مجبور است برای یک عمل اورژانس به بیمارستان برود. در تخت بیمارستانش او زمان کافی دارد تا سهمش از زندگی را بررسی کند و بی پرده ،به نظر نمی رسد که خیلی هم قابل تغییر باشد. دختر 17 ساله ای است که با دوست پسرش از یک مزرعه فرار کرده است و یک خواستگار پیر ناامید دارد که همچنان به خواسته ی خود پا فشاری می کند و البته خاطره ی ویرانی هایی که او در اثر این ماجرا ایجاد کرده است. بدون شک او می تواند زندگی خود را به روالش بازگرداند.


ویلیام ترور، ۲۴ مه ۱۹۲۸ - ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶، رمان نویس، نمایش نامه نویس، و نویسنده ایرلندی بود که از او به عنوان یکی از قله های داستان کوتاه انگلیسی معاصر یاد می شود. وی سه بار برنده ی جایزه ی ادبی کاستا بوک شد و پنج نوبت به عنوان نامزد جایزه ی ادبی من بوکر معرفی شد. نام ترور به عنوان یکی از بخت های جایزه ی نوبل ادبیات نیز مطرح بود، اگر چه هیچ گاه برنده ی این جایزه نشد.

 

پشت جلد کتاب آمده است:

هنری عقربه دقیقه شمار ساعت برقی روی دیوار را تماشا کرد. در سراسر لندن، در سراسر دنیا، عقربه ها دقیقا با سرعتی یکسان حرکت می کردند، بی اینکه هیچکدام از دیگری جلو بزنند... 
برنده جایزه ادبی کی دیوید کوشن - برای یک عمر دستاورد ادبی ویلیام ترور را نه می شود روان شناس خواند نه کارآگاه، اما می توان گفت که خصلت های هر دو را دارد. او در این رمان بستری شدن چهار زن را در بخش چهار اتاق « بیمارستان زنان لیدی اوگاستا هپزی » بهانه قرار می دهد تا در زندگیشان سرک بکشد و از بیم ها و شکست ها، رازها و کابوس هایشان بگوید. ترور عاشق شخصیت هایی است که جامعه به آنها پشت کرده، آنها که نه به موفقیت دندان گیری دست یافته اند نه دیگر جوانی و زیبایی برگ برنده شان است. ترور در این رمان تصویری واضح و پر از جزئیات از زندگی در لندن دهه هفتاد میلادی ارائه میدهد. 
جولین بارنز درباره ترور می گوید: «... ویلیام ترور نه یکی از چخوف های ایرلند است نه حتی تنها چخوف ایرلند. او ويليام ترور ایرلند بود و خواهد ماند.» 




یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب