همزاد
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 1.19254
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789642091447
- مولف: چارلز بوکوفسکی
- مترجم: سروش حبیبی
- وزن(گرم): 280
- تعداد صفحه: 339
- ناشر: ماهی
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-5-6 | بخش B ستون 5 ردیف 6
- توضیح: رقعی شومیز سروش حبیبی
همزاد
- دسته بندی : کتاب فارسی > رمان خارجی
- کد محصول : 2.19254
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789642091447
- مولف: چارلز بوکوفسکی
- مترجم: سروش حبیبی
- وزن(گرم): 280
- تعداد صفحه: 339
- ناشر: پرسش
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-5-6 | بخش B ستون 5 ردیف 6
- توضیح: ترجمه ایرج قریب
رمان همزاد با عنوان اصلی Dvoynik در سال ۱۸۴۶ منتشر شد، درست پانزده روز بعد از انتشار اولین داستان داستایفسکی که مردم فقیر بود. رمان همزاد داستان تکوین و تحول جنون آقای گالیادکین، یک کارمند اداره است. این کتاب درباره یاکوف پتروویچ گالیادکین، مشاور رسمی اداره است که دلباخته دختر مرد ثروتمندی است که قبل از بازنشستگی سمت اداری مهمی داشته و نسبت به گالیادکین محبت داشته است. اما جوان دیگری که خواهرزاده رئیس کارمند نیز میباشد بر او ترجیح داده میشود.
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشته ی ۹ فوریه ی ۱۸۸۱، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی ۱۸۳۸ وارد این دانشکده شد.
پشت جلد رمان همزاد قسمتی از متن کتاب آمده است:
کسی که اکنون روبهروی آقای گالیادکین نشسته بود، همان اسباب وحشت آقای گالیادکین، همان موجب ننگ آقای گالیادکین، همان کابوس مجسم شب گذشتهی آقای گالیادکین، خلاصه خود آقای گالیادکین بود. اگر آنها را کنار هم مینشاندی، هیچکس نمیتوانست گالیادکین اصل را از بدل خود، گالیادکین قدیمی را از رقیب تازه رسیدهاش، اصل را از تصویر، تمیز دهد.
جملاتی از متن رمان همزاد
آقای گالیادکین، هرچند هوا گرفته و بارانی بود، پنجرههای دو طرف کالسکه را پایین کشیده و با توجه و علاقهی بسیار رهگذران را از راست و چپ تماشا میکرد و همین که میدید نگاه کسی را بهسوی خود جلب کرده است، باد به غبغب میانداخت و راست مینشست و حالتی بسیار محترمانه و باوقتار اختیار میکرد. (رمان همزاد – صفحه ۱۲)
مثل این بود که همهچیز، حتی طبیعت، علیه آقای گالیادکین شمشیر کشیده بود، اما او هنوز برپا بود و مغلوب نشده بود. احساس میکرد که شکست خورده است. آمادهی نبرد بود. وقتی بحران بهتش گذشت و به خود آمد، با چنان شور و نیرویی دست بر هم مالید که هرکس او را میدید یقین مییافت که او اهل تسلیم نیست. (رمان همزاد – صفحه ۱۱۳)
The Double