کتاب خانه ی روز خانه ی شب 
اولگا توکار چوک نویسنده لهستانی متولد 1962 است. این نویسنده، فعال اجتماعی و روشنفکر به عنوان یکی از موفق ترین نویسندگان نسل خود شناخته می شود. وی سال 2018 برنده جایزه من بوکر بین المللی برای رمانی با عنوان «پروازها» شد و به عنوان اولین نویسنده لهستانی این جایزه را از آن خود کرد. توکار چوک برای لحن اسطوره ای نوشته هایش شناخته شده است.

 

 

پشت جلد کتاب آمده است:

چون در خانه ی مارتا قفل بود، پس با لگد بازش کرد. البته غژغژ زنندهی لولای در هم در این میان شنیده شد! مارک مارک با حال نزار وارد آشپزخانه ای شد که گویی همین دیروز مارتا آنجا را ترک کرده. رومیزی شمعی کشیده شده بر روی میز آشپزخانه آن قدر بلند بود که به کف می خورد. رویش یک چاقوی بزرگ مخصوص بریدن نان وجود داشت. مارک مارک به سرعت زیر میز سرک کشید اما چه فایده که چیزی آنجا نبود! او به سراغ کابینت ها رفت. و سپس به سراغ اجاق و سبد هیزمها، و نهایتا هم نگاهی به درون کشوهای دراوری انداخت که در آنها یک سری ملافه به شکل منظمی چیده شده بودند. همه چیز بوی رطوبت زمستانی می داد؛ برف، فلز و چوب نم کشیده. او به همه جا نگاه کرد و حتی بعد از لمس کردن لحاف و تشک مارتا، دستش را در چکمه های پلاستیکی نسبتا کهنه ای هم فرو کرد. او تصور روشنی از مارتا در پاییز داشته او می دانست که مارتا قبل از ترک خانه اش بطری های شراب خانگی را بسته بندی کرده و کنار می گذارد. اما جای دقیق شان را نمی دانست. او گفت: «پیر سگ!» و زد زیر گریه. او پشت میز غذاخوری نشست و سرش را در میان دو دستش گرفت، اشکهایش هم بعد از افتادن به روی آن رومیزی توانستند حداقل مقداری از آن فضله موشها را بشویند و با خودشان ببرند.




House of Day, House of Night

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب