پشت جلد کتاب آمده است:

در میان سروصدای کرکننده ی انفجار گلوله های توپخانه ی شوروی، صدای تیری در پناهگاه آدولف هیتلر به گوش رسید. وقتی بوی باروت به مشامم رسید، فهمیدم هیتلر به خودش شلیک کرده است. سراغ مارتین بورمان رفتم و از او خواستم با من به اتاق پیشوا بیاید. در را باز کردیم. روی روکش گلدار مبل، رئيس ما، آدولف هیتلر، خونین در کنار همسرش، اوا براون که تازه به طور رسمی با او ازدواج کرده بود، افتاده بود. هر دو مرده بودند. کمی قبل از آن، هیتلر به من گفته بود چکار بکنم؛ باید جسدش را بیرون می بردم و می سوزاندم.

- از متن کتاب ۔

هاینتس لينگه ده سال به آدولف هیتلر خدمت کرد، از سال ۱۹۳۵ تا هنگام مرگ پیشوا در می ۱۹۴۵، در پناهگاه زیرزمینی برلین. او یکی از آخرین نفراتی بود که پناهگاه را ترک کرد و هنگام خودکشی هیتلر نگهبانی از در را به عهده داشت. لینگه در سال های خدمت خود مسئول رسیدگی به همه ی کارهای خانهی هیتلر بود و دائما در کنارش حضور داشت. او ادعا می کند که طی آن سال ها فقط اوا براون از او به هیتلر نزدیک تر بود.

لینگه با حکایت ها و اظهارنظرهای زیادی جریان روزمره ی زندگی هیتلر را به تصویر می کشد، از جمله عادت هایش در غذاخوردن، نقطه ضعف هایش، علائقش، حس شوخ طبعی اش و زندگی خصوصی اش با براون. لینگه باور داشت که سگ هیتلر نزدیک ترین همدمش بود. بعد از جنگ در مصاحبه ای گفت: «امضاکردن حکم اعدام یکی از افسران حاضر در خط مقدم برایش آسان تر بود از این که خبر بدی دربارهی سلامتی سگش بشنودلینگه در تا به آخر با هیتلر در چند مورد (از جمله سوءقصد اشتوفنبرگ در جولای ۱۹۴۴) گزارش عینی ممتازی از وقایع به دست می دهد. همچنین دربارهی اعضای برجسته ی حلقهی نزدیکان هیتلر (مانند هس، بورمن و ریبن تروپ) شرح حال مختصر و مفیدی ارائه کرده است.

ترس آور و در عین حال مسحورکننده ... خوراک کسانی که دوست دارند زندگی روزمره ییکی از هیولاهای تاریخ را از نمایی نزدیک ببینند

- لايبرری جورنال

 




With Hitler to the End

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب