پشت جلد کتاب آمده است:

ادب خیال ۲۲

« بیگانه » کسی است که با هستی بیهوده کنار می آید، ریا نمی کند، به خود و دیگران دروغ نمی گوید و هر چیز را آن گونه که هست می پذیرد. او بر ویرانه های جهانی عاری از معنا، رو در رو با مرگ، قد برمی افرازد تا عشق به زندگی را فریاد کند. ا

به نقل از پیشگفتار مترجم

 

پشت جلد کتاب آمده است:

مامان امروز مرد. شاید هم دیروز مرده باشد. نمی دانم. از خانه سالمندان تلگرامی به دستم رسید: «مادر درگذشت. خاکسپاری فردا. احترامات صمیمانه هیچ معلوم نیست. شاید دیروز بوده

«بیگانه» کسی است که با هستی بیهوده کنار می آید، ریا نمی کند، به خود و دیگران دروغ نمی گوید و هرچیز را آنگونه که هست می پذیرد. او بر ویرانه های جهانی عاری از معنا، رو در رو با مرگ، قد برمی افرازد تا عشق به زندگی را فریاد کند.

از پیشگفتار مترجم

پشت جلد کتاب آمده است:

برای کامو همه ی ارزش ها، ارزش های اصیل و متعالی دوران گذشته، پوچ و بیهوده شدند، نه عشقی به جا ماند، نه مروتی و نه انسانیتی؛ و او همه ی این احساس ها را در کتاب کوچکی ریخت و به دنیا عرضه کرد. روشنگریها آنچنان درد آور بود که همه را نگران و حیرت زده کرد. «بیگانه»ای انگار از دنیایی دیگر به دنیای آدمها آمده که همه چیز برایش پوچ و بی ارزش بود. قهرمان داستان نه عشق سرش می شود، نه عاطفهی مادر فرزندی، نه اعتقادهای مذهبی، نه انسانیت و نه هیچ چیز دیگر. مهرهی سرگردانی است که از ماشینی غول آسا جدا شده و دارد در دنیایی که با موازین و آدمهایش بیگانه است، تلو تلو می خورد. نمی داند چرا زندگی می کند، چرا سر کار می رود، چه هدفی دارد و به دنبال چه می گردد. در واقع دنبال هیچ چیزی نمی گردد: رباطی است که نادانسته و بی اراده کارهایی را انجام می دهد، آنهم به این خاطر که یا نیازهای جسمانی اش چنین اقتضا می کنند یا خواسته های جامعه.

حالا هدف کامو از نوشتن این کتاب چیست؟ آیا خودش به واقع دنیا را از این چشم می بیند، یا می خواهد با نشان دادن زشتی هایش، انسانهای به خواب رفته را بیدار کند؟...



The Stranger

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب