روح پراگ
- دسته بندی : کتاب فارسی > ادبیات
- کد محصول : 2.1491
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789641850359
- مولف: ایوان کلیما
- مترجم: خشایار دیهیمی
- وزن(گرم): 243
- تعداد صفحه: 229
- ناشر: آگه
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-9-4 | بخش B ستون 9 ردیف 4
- توضیح: رقعی شومیز فروغ پوریاوری
روح پراگ
- دسته بندی : کتاب فارسی > ادبیات
- کد محصول : 1.1491
-
وضعیت :
موجود
- شابک: 9789641850359
- مولف: ایوان کلیما
- مترجم: خشایار دیهیمی
- وزن(گرم): 243
- تعداد صفحه: 229
- ناشر: نی
- قفسه نگهداری در کتابسرا: B-9-4 | بخش B ستون 9 ردیف 4
- توضیح: رقعی شومیز خشایار دیهیمی
کتاب روح پراگ با عنوان اصلی The spirit of pragae and other essays اثری از ایوان کلیما میباشد و شامل مجموعه مقالاتی است که نویسنده آن را طی ۱۵ سال نوشته و در آن مسائل مختلفی از اتوبیوگرافی تا سیاست و ادبیات را بررسی کرده است.
ایوان کلیما در پیشگفتار کتاب، به خوبی درباره کتابش توضیح میدهد:
مقالات این کتاب در عرض پانزده سال نوشته شدهاند، اگرچه اکثر آنها مربوط به سه سال گذشته است. کتاب را به پنج بخش تقسیم کردهام. بخش اول شامل متونی است که بیشتر جنبه شخصی و زندگینامهای دارند، چیزکی از زندگی من را بازمیگویند، و انگیزهام را برای روی آوردن به نویسندگی، و رابطهام را با شهر زادگاهم آشکار میکنند. بخش دوم حاوی یادداشتهای روزنامهای من است: ژانری که در سرزمین چک بسیار رایج و بسیار مورد علاقه مردم است. همین یادداشتهای روزنامهای نویسندگانی چون لودویک واتسولیک، واتسلاو هاول، پاول کوهوت و نویسندگان بسیار دیگری بود که در میان خوانندگان چک دست به دست میگشت. بخش سوم حاوی مقالات بلندتری است که کم و بیش ماهیت سیاسی دارند.
من ادبیات را در دانشگاه چک آموختم و برای همین (دستکم در عالم نظر) این حق را پیدا کردم که راجع به نوشتههای پیشینیانم و همکارانم اظهار نظر کنم. برای همین در بخش چهارم دو تفسیر کلی را درباره مشکلاتی که بر سر راه ادبیات در دوران مدرن هست گنجاندهام. و سرانجام، از میان نقدهای مفصل و نوشتههایم درباره تاریخ ادبیات یک پژوهش طولانی درباره فرانتس کافکا را برای بخش پایانی کتابم برگزیدهام.
در پشت جلد کتاب قسمتی از مقاله روح پراگ آمده است:
در طول دو سال گذشته، بسیار سفر کردهام. شهرهای بسیاری را دیدهام و کلیساها، موزهها، باغها، و قصرهای بسیار. این دیدارها ملغمه غریبی از احساسات و تأثرات در من برجای گذاشته است، و علیالخصوص این احساس شک را که در کجا باید منتظر دیدن چه چیزی باشم. احساس شک حاصل خاطرات بد نیست؛ احساس شک حاصل این است که بهندرت وقت آن را پیدا میکنم که رابطهای با این شهرها برقرار کنم. هر شهری مثل یک آدم است: اگر رابطه اصیلی با آن برقرار نکنیم، فقط نامی بر جای میماند، یک شکل و صورت بیرونی که خیلی زود از حافظه و خاطرهمان میرود و رنگ میبازد. برای برقرار کردن چنین رابطهای، باید بتوانیم شهر را با دقت ببینیم و شخصیت خاص و استثنایی آن را دریابیم، آن «من» شهر، روح شهر، هویت آن، و شرایط زندگی آن که در طول زمان و در عرض مکان آن پدید آمده است. پراگ شهری رازآلود و پرهیجان است که با حال و هوایش، با مخلوط غریب سه فرهنگش الهامبخش خلاقیت افراد بسیاری شده است. سه فرهنگی که چندین دهه، یا حتی قرنها در این شهر در کنار هم میزیستهاند.
کتاب روح پراگ
همانطور که اشاره شد، این کتاب مجموعهای از مقالات است که در ۵ بخش تقسیمبندی شده و طی ۱۵ سال نوشته شده است. فهرست مطالب کتاب عبارت است از:
بخش اول
یک دوران کودکی غیرمعمولی
چگونه شروع کردم
ادبیات و حافظه
روح پراگ
محاسن غیرمنتظره سرکوب
بخش دوم
فقر زبان
پایان تمدن
نمک – گرانبهاتر از طلا
امید
قهرمانان عصر ما
دستورالعمل خوشبختی
تاملی درباره زباله
گفتوگو با روزنامهنگارها
صداقت
بخش سوم
آدمهای قدرتمند و آدمهای بیقدرت
فرهنگ علیه توتالیتاریسم
شروع و پایان توتالیتاریسم
بخش چهارم
درباره ادبیات مذهب سکولار
سنت ما و محدودیت رشد
بخش پنجم
شمشیرها پیش میآیند – فرانتس کافکا و منابع الهامش
روح پراگ اثری است که میتواند بخشی از روح حاکم بر شهر پراگ را در دهه ۵۰ به بعد به تصویر بکشد. ایوان کلیما در این کتاب با قدرت بیان و قلم نافذش از خاطرات دوران کودکی در اردوگاه تا اشغال پراگ توسط ارتش آلمان نازی و زندگی مشقتبارش در اردوگاههای کار اجباری و خاطرات هولناکش از تیرباران هموطنانش در جوخههای اعدام یا جان دادن دوستانش در اتاقهای گاز صحبت میکند. از عشقهای دوران جوانیاش، از سقوط هیتلر تا شرایط سخت زندگی در حکومتی کمونیستی، از فروپاشی بلوک شرق و برچیده شدن دیوار برلین تا انقلاب مخملی و رسیدن به آزادیهایی ضمنی، از کافکا و میلان کوندرا و از وضعیت هنر و ادبیات و شرایط حاکم فرهنگی بر شهر و دیارش در گذر سنگین زمان میگوید.
درباره کتاب روح پراگ
وقتی با اسم و متن پشت جلد کتاب روبهرو میشوید، ممکن است به این فکر کنید که این کتاب فقط درباره شهر پراگ است اما مقاله روح پراگ که درباره این شهر نوشته شده است، فقط ۱۱ صفحه دارد. ایوان کلیما در این کتاب از موضوعات مهم دیگری که وجود دارند به مراتب بیشتر صحبت میکند.
بخش اول این کتاب زندگینامه و خاطرات خود نویسنده است که به اعتقاد من یکی از خواندنیترین قسمتهای کتاب است. خواندن داستانهایی از اردوگاه کار اجباری همیشه برای من با احساسات مختلفی همراه بوده است و من همیشه مطالعه این نوع داستانها را دوست داشتم. (مانند قسمت ابتدایی کتاب انسان در جستجوی معنی) حال در نظر بگیرید کسی این خاطرات را بیان کند که در دوران کودکی در این اردوگاهها حضور داشته است.
در طول سه سال و نیم تمام حتی یک قاچ میوه ندیدم؛ هرگز حتی یک تخممرغ نخوردم و نه حتی یک گرم کره (آن وقتها هیچکس از مزایای مصرف محدود کلسترول باخبر نبود)، حالا دیگر شکلات یا برنج، کلوچه یا هویج که دیگر جای خود دارد. با اینهمه یادم نمیآید که کمبود غذا آزارم داده باشد یا همه ذهنم را به خودش مشغول داشته باشد. (کتاب روح پراگ – صفحه ۲۰)
اما بخشهای بعدی جدیتر و مهمتر هستند. مقالاتی که هر خوانندهای را به فکر وا میدارد. من فکر میکنم نویسنده بخش زندگینامه و دوران کودکی را به این دلیل به کتاب اضافه کرده است که خواننده از ذهنیت و الگوهای فکری او آگاه شود. از این موضوع باخبر شود که، کسی که این مقالات را نوشته به خوبی موضوعات آنها را از نزدیک لمس کرده است. مقالات این کتاب یکی از یکی بهتر و مهمتر هستند، مخصوصا مقاله صداقت و مقاله شروع و پایان توتالیتاریسم.
از مقاله صداقت:
سالهای سال حق نداشتم پایم را از مرزهای کشورم بیرون بگذارم و سالهای سال شاهد رشد بیصداقتی در اطرافم بودم. من، دستکم تا حدودی، با این بیصداقتی همدلی داشتم، بیصداقتی با رژیمی که اسم خودش را گذاشته بود رژیم سوسیالیستی. در این کشور، همه احساس میکنند که کلاه سرشان رفته است و بنابراین فکر میکنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند. (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۰۹)
از مقاله شروع و پایان توتالیتاریسم:
در رژیمهای توتالیتر، فعالیت فکری ناممکن است. حتی افراد، فارغ از آنچه در درون دارند، ناگزیرند خودشان را با الگوی رسمی وفق دهند، قید و بندهایی هست که نمیگذارند شخصیت در افراد پرورده شود؛ و فضایی که در آن جان و ذهن انسان حرکت میکند دائما تنگتر و تنگتر میشود. (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۰۹)
پیشنهاد میکنم اگر به مباحث تحلیلی علاقه دارید و دوست دارید در رابطه موضوعات مهم، مقالات خوب را مطالعه کنید، حتما کتاب روح پراگ را مطالعه کنید. لازم به گفتن نیست که در این کتاب یک مقاله عالی هم درباره کافکا نوشته شده و اگر شما طرفدار فرانتس کافکا و نوشتههایش هستید حتما باید آن را مطالعه کنید. ترجمه این کتاب عالی است و اگر چند ایراد ویرایشی آن را نادیده بگیرم، کتاب از همه لحاظ بینقص است. (امیدوارم ناشر محترم در چاپهای بعدی ایرادهای نگارشی را برطرف کند.)
جملاتی از متن کتاب روح پراگ
جنگ وقتی شروع شد که چند هفتهای به تولد هشت سالگیام مانده بود، خیلی زود فهمیدم که آخر و عاقبت این جنگ چیزی است که بیواسطه به زندگی من ربط خواهد داشت، و حتی در واقع به مرگ و زندگی من. (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۶)
هر جامعهای که بنایش بر بیصداقتی است و هر جرم و جنایتی را تحمل میکند با این بهانه که این بخشی از رفتار عادی انسانی است، رفتاری منحصر به مشتی از نخبگان، و گروه دیگری را هرقدر اندک و کوچک محروم میکند از غرور و شرفش و حتی حق زندگیاش، خودش را دستی دستی محکوم به انحطاط و نهایتا فروپاشی محض میکند. (کتاب روح پراگ – صفحه ۲۵)
اگر ما حافظهمان را از دست بدهیم، خودمان را از دست دادهایم. فراموشی یکی از نشانههای مرگ است. وقتی حافظه نداری دیگر اصلا انسان نیستی. (کتاب روح پراگ – صفحه ۴۷)
بر پراگ ایام دیر و دوری رفته است. کسی نمیتواند کشتگان را به زندگی بازگرداند، و اکثر آنهایی که بیرون رانده شدند احتمالا دیگر هرگز به این شهر باز نخواهند گشت. معهذا پراگ جان بهدر برده است و سرانجام بار دیگر مزه آزادی را چشیده است. (کتاب روح پراگ – صفحه ۵۹)
نویسندهای که از منتشر کردن آثارش منع شده است، خودش را در وضعی پارادوکسی میبیند. چنین نویسندهای غالبا به این دلیل مینویسد که امید دارد بتواند با مردم حرف بزند، بر افکار آنها تاثیر بگذارد، یا دست کم چیزی برایشان بازگو کند. آنهایی که میکوشند این امید و امکان را از نویسنده دریغ کنند، او را در موقعیت یک بچه دبیرستانی قرار میدهند که دفترچه خاطراتی صرفا برای خودش مینویسد یا حداکثر چند نسخه از آن برای همکلاسیهایش تهیه میکند. (کتاب روح پراگ – صفحه ۶۱)
قدرت قدرتمندان هرگز (یا تقریبا هرگز) نشئت گرفته از امتیازات بالاتر، یا ارزشهای روحی والاتر، یا فهم بیشتر از حقیقت یا حکمت نبوده است، اگر چه قدرتمندان همیشه کوشیدهاند چنین ادعایی را مطرح کنند. قدرت قدرتمندان همیشه صرفا ناشی از نیروی غالبشان بوده است، نیرویی که معمولا مبتنی بر شمار نفوس تحت تسلطشان، قدرت سلاحهایشان، و تواناییشان برای سازماندهی بوده است. (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۱۸)
ترس همواره یکی از متحدان وفادار قدرت بوده است. (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۲۰)
اگر زندگی شخصی کافکا چنین بیحادثه بود، زمانه او بههیچوجه چنین نبود. کافکا بیشتر آثارش را در یکی از پرآشوبترین دورانهای تاریخی نوشت. وقتی ۳۱ ساله بود، جنگی جهانی در گرفت، و اگرچه او مجبور نبود به خدمت نظام برود، اما نمیتوانست از عواقب این جنگ جهانی در امان بماند. (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۸۷)
همهچیز کافکا را از این جهان دور میکرد و به مکانی میبرد که در آن چیزها و روابط انسانی آن رازآلودگیشان را حفظ میکنند، جایی که در آن این اوست که به چیزها شکل میدهد، جایی که این اوست که هم محکوم است و هم قاضی، هم شکار است و هم شکارچی، هم پادشاه است و هم پیک، جایی که میتواند دست کم برای لحظاتی کوتاه شاد باشد، تا زمانی که بتواند «جهان را در خلوض، حقیقت، و تغییرناپذیریاش نگه دارد.» (کتاب روح پراگ – صفحه ۱۹۳)
The Spirit of Prague