پشت جلد کتاب آمده است:

مریم میرزاخانی در تهران زاده شد و در دوران جنگ ایران و عراق بزرگ شد. او در ابتدا سودای نویسندگی در سر داشت. کتابخوانی بود سیری ناپذیر و عاشق زندگینامه های تلویزیونی در بارهی زنان مشهور. در دوره راهنمایی دست کم بر اساس گفته های یکی از آموزگارانش، در ریاضی ضعیف بود. مدتی از دنبال کردن ریاضیات دلسرد شد. اما شوق بسیار زیاد برادرش در 
دانش اندوزی در او هم اثر کرد. همچنین دوستی با همشاگردی اش رويا 
بهشتی را نیز موجب افروختن آتش خرد ورزی خویش می داند. میرزاخانی در همان مصاحبه سال ۲۰۰۸ یادآور می شود : "هرگز به فکر رفتن به دنبال ریاضیات نبودم. مگر در سال آخر دبیرستان". او از مدیر مدرسه اش پرسید که آیا می شود او و بهشتی کلاس های ویژه حل مسائل ریاضی را بردارند تا در رقابت های گروه المپیاد بین المللی ریاضیات شرکت کنند؟! آنها نخستین بانوان در تاریخ آن رقابت ها بودند که احراز صلاحیت شدند و نشان طلای رقابت های هنگ کنگ را کسب کردند: میرزاخانی طلا و بهشتی نقره. ا در سال ۱۹۹۴ در سطح بین المللی شناخته شدند. سال بعد هم میرزاخانی نشان طلای دیگری را | در تورنتوی کانادا کسب کرد. در همان سال برای خواندن ریاضیات پیشرو وارد دانشگاه صنعتی شریف شد. میرزاخانی نوشتارهای متعددی را در دوره لیسانس منتشر کرد و به ادامه رقابت در مسابقات ریاضی پرداخت. اما یک سانحه اتوبوس او را از توان لازم انداخت. در فوریه آن سال او و دیگر نخبگان ریاضی از رقابتی که در اهواز برگزار شده بود بر می گشتند که کنترل اتوبوس از دست راننده 
خارج شد و به دره افتاد. هفت ریاضیدان برنده ی جوایز و دو راننده اتوبوس کشته شدند، اما میرزاخانی و چند تن دیگر در این میان با خوش شانسی جان سالم بدر بردند. پس از آن او ایران را ترک کرد تا در خارج از کشور به دانش اندوزی و کار بپردازد. ا میرزاخانی پژوهشگری بود مصمم، پیگیر و نوآور که از اساتیدش به زبان انگلیسی می پرسید و به زبان مادریش فارسی یادداشت می کرد.

 



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب