پشت جلد کتاب آمده است:

موفقيت نظام سرمایه داري غرب در سه دهه پس از پایان جنگ دوم جهانی، از حيث گسترش رفاه مادی، منتقدانش را ناگزیر به بازبینی نظریه هایی کرد که اغلب معتقد بودند تضادهای موجود در این نظام، عاقبت به تغييرات ساختاری در آن خواهد انجامید. هابرماس، موفقیت سرمایه داری را نه در توانایی اش در رفع تضادهای نامبرده، بلکه در جابجایی محل منازعات فيصله بخش میداند. جابجایی ای که او آن را حاصل تحول در سازماندهی تولید دانش به شمار می آورد. این تحول به تغییر ساختار مراکز پژوهشی انجامیده، دانش و فناوری را به یکی از عناصر مشروعیت بخش آن تبدیل کرده و خصلت روبنایی دولت را دگرگون کرده است.

توصيف، تحلیل انتقادی و تبعات اجتماعی و سیاسی این وضعیت جديد، موضوع مقالاتی هستند که در این کتاب گردآوری شده اند. مقالاتی که در آنها، هابرماس از جمله دانشجویان را دعوت می کند تا از طريق قرار دادن موضوع گفت وگوی میان علم و سیاست در مرکز توجه شان، به نقد سیاستگذاری های تحقیقاتی ای بپردازند که به واسطه آنها، نظام سرمایه داری از جامعه، سیاست زدایی و بقای خود را تضمین می کند.

 



کتابهای مرتبط

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب