پیام گم گشته با عنوان فرعی – عرفان بومیان استرالیا – کتابی از مارلو مرگان است که به گفته ماریان ویلیامسون، کتابى قدرتمند؛ داستان زیباى سفر عارفانه‌ى یک زن است که بیش از یک میلیون نسخه فروش داشته است.

پشت جلد کتاب پیام گم گشته آمده است:

افراد یک قبیله‌ى بیابان‌نشین (در استرالیا) که خود را مردم حقیقى مى‌خوانند، از یک زن امریکایى دعوت مى‌کنند تا در سفرى چهارماهه در بیابان‌ها، آن‌ها را همراهى کند. او در طى ٢۵٠٠ کیلومتر پیاده‌روى با پاهاى برهنه، در صحراى پرفراز و نشیب، شیوه‌ى تازه‌اى براى زندگى و شفاگرى مى‌آموزد که بر میناى حکمت فرهنگى ۵٠٠٠٠ ساله بنا شده است و به دگرگونى عمیق او منجر مى شود. 
کتاب پیام گم گشته پیامى بى‌همتا، به موقع و قدرتمند به تمامى بشریت ارائه مى‌کند: هنوز امکان نجات جهان وجود دارد؛ به شرط آنکه متوجه شویم تمامى موجودات، چه گیاه، چه حیوان و چه انسان، بخشى از یگانه‌ى در همه‌جا حاضر هستند. اگر این پیام را به کار بندیم، زندگى ما همچون زندگى مردم حقیقى، از معنا و حس هدفمندى سرشار خواهد شد.

 

کتاب پیام گم گشته
مارلو مورگان در مقدمه کتاب خاطرنشان مى‌کند:

این کتاب طبق تجربه‌ى واقعى من نوشته شده است.

و او به دلیل حفظ حقوق این مردم و سخت‌گیرى‌هایى که ممکن بود از پس ذکر دقیق و با نام نشان افراد پیش بیاید، از نام بردن خوددارى کرده است. اما قطعا در اثناى کتاب به اتفاقاتى بر مى‌خورید که در حقیقى بودن آن شک خواهید کرد. بیایید به این دید بنگریم که براساس نظریه‌هاى تکامل ما انسان‌ها بسیار متفاوت از اجدادمان در هزاران سال پیش هستیم. این مردم خود را «مردم حقیقى» مى‌نامند. انسان‌هایى که در بیابان زندگى مى‌کنند چون از خانه و زمین‌هاى خود رانده شده‌اند. آنها حق بهره بردارى از دریا و ساحل را ندارند، چون افرادى به ظاهر متمدن این حق را از آنها سلب کرده‌اند. آن‌ها با پاى پیاده و با حداقل امکانات و پوشش در بیابان در پى سرنوشت خود، خود را در مسیرى قرار می‌دهند که یگانه هستى برایشان در نظر گرفته است. خوراکشان جانوران و گیاهان اندکى است که در بیابان به سختى یافت مى‌شوند. هیچگونه دور ریز یا مواد زایدى به دنیاى پیرامونشان وارد نمى‌کنند. فضولات بجا مانده از آن‌ها بوى مشمئز کننده فاضلاب‌هاى شهرى را ندارد. بینى‌هاى بزرگشان مى‌تواند در بیابان داغ استرالیا، هوا را خنک کند.
آن‌ها نه در پى پول هستند، نه ترفیع و نه رقابت با یکدیگر. این مردم به راستى مردم حقیقى هستند؛ زیرا به راستى زندگى مى‌کنند و حق زنده بودن را ادا مى‌کنند. در جامعه کوچک آن‌ها تنها عشق ورزیدن به همنوع، مراقب از جهان پیرامون، احترام به یگانه  هستى (خدا) و کشف استعدادهاى خویشتن اهمیت دارد.

آنها در پى کشف وجود خاص و بى‌مثال خود هستند. مى‌کوشند هر روز از روز قبل بهتر باشند. دروغ گفتن را بزرگترین گناه مى‌دانند؛ از این رو نیازى به سخن گفتن با هم ندارند و فقط از طریق تله پاتى با یکدیگر ارتباط برقرار مى‌کنند. آنها چیزى را از دیگر افراد قبیله پنهان نمى‌کنند، بنابراین به راحتى مى‌توانند بدون استفاده از هرگونه وسیله ى ارتباطى، تله پاتى کنند. همین است که برایشان زندگى مردم شهر و سکه انداختن در ماشینى که ارتباط را میسر مى‌کند (تلفن) خنده‌دار است. کلام براى آنها منحصر به جشن‌ها و اورادى است که براى شادى و سرگرمى مى‌خوانند.

با همه این اوصاف آنها به راستى «مردم حقیقى» هستند.

اکنون، قبیله مردمان حقیقى از طریق ارتباطى که با یگانه هستى دارد به این نتیجه رسیده که مدت زمان حضورشان بر روى این سیاره دیگر به پایان رسیده است. آنان که بازمانده از نسل اولیه بشر و ودیعه‌دارِ سنت‌هاى راستین هستند، مارلو مورگان را به عنون پیام آور برگزیدند تا پیش از رخت بربستن از این جهان خاکى، پیام اصیل و باور نکردنى انسان‌هاى واقعى را به جهانیان برساند.
خواندن کتاب پیام گم گشته سراسر لذت بود و هر بار شروع دوباره آن کشف نادیده‌هایى است که هر انسان باید به سویشان گام بردارد تا جهانى خالى از جنگ، نژادپرستى و فساد و سرشار از انسانیت، زیبایى و تجلى حضور خدا داشته باشیم. نوشتن از کتاب اما سخت است از آن رو که بیم آن مى‌رود حق مطلب به شایستگى ادا نشده باشد. اما هیچ چیز همانند کلماتِ گم گشته، مارلو مورگان، نمى‌تواند پیامِ این مردم را به شایستگى در گوش جهانیان زمزمه کند. اینجاست که حسرت مى‌خورم چرا وضعیت ویراستارى کتاب قدرى بهتر نیست تا بتوان هر بار با لذتى وافر از آن بهره‌مند شد. اما همانطور که مردم حقیقى مى‌گویند ما اهالى شهر، اسیر شکل و ظاهر شده‌ایم و باید به بطن مطلب نگریست.

این کتاب را بخوانید تا هم از سرچشمه دانش نابِ بشرى سرشار شوید و هم لذت همسفرى با زنى را بچشید که چهار ماه در میان این قبیله زیسته است.


جملاتی از متن کتاب پیام گم گشته
آن‌ها آنگونه که ما نام را به کار مى‌بریم و براى نمونه شخصى را «دبى» و دیگرى را «کدى» مى‌خوانیم، از نام استفاده نمى‌کنند. هر نام معنایى دارد که در اترباط با صاحب نام است. هنگامى که کودک به دنیا مى‌آید، به او نامى مى‌دهند، اما با رشد کودک، آن نام بى‌معنى مى‌شود و فرد نام مناسب‌ترى براى خود برمى‌گزیند. به مرور زمان که خرد، خلاقیت و هدف شخصى در زندگى روشن‌تر مى‌شود، نام او تغییر مى‌کند. یک نفر در زندگى چندبار نام عوض مى‌کند. گروه ما شامل قصه‌گو، سازنده‌ى ابزار، رازدار، استاد خیاطى، موسیقى‌دان بزرگ و عده‌اى دیگر بود.  

تمام چیزهاى روى زمین بنا به دلایلى وجود دارند و هرچیز هدفى دارد. هیچ پیشامد و موجود نامناسب یا تصادفى وجود ندارد. فقط سوء تفاهم‌ها و رازهایى که هنوز براى بشر فانى قابل درک نیست، وجود دارند.  

دلیل اصلى آنکه مردم حقیقى مى‌توانند تله پاتى را به کار ببرند، آن است که هیچ‌گاه دروغ نمى‌گویند. آنان هیچ چیزى را جعل نمى‌کنند، نیمى راست و نیمى دروغ حرف نمى‌زنند و به طور کلى هیچ دروغى نمى‌گویند؛ هیچ دروغى. در نتیجه چیزى ندارند که پنهان کنند. این افراد از این که کسى ذهن شان را بخواند، بیمى ندارند و مشتاقانه همه چیز را با همدیگر در میان مى‌گذارند.  
وین دایر:

پیامی نیرومند برای تمامی ما؛ حقایق ساده و درس‌های معنوی این کتاب مرا سحر کرد. این کتاب را بخوانید و به همه آشنایان توصیه کنید.

رهبر قبیله آمریکاییان سیاتل:

انسان رشته زندگی را نبافته، او فقط تاری از آن است. هرچه به این تار روا بدارد، به خود روا داشته است.

پیام سرخپوستان کری:

تنها پس از قطع آخرین درخت، مسموم کردن آخرین رود و صید آخرین ماهی متوجه خواهید شد که پول را نمی‌توان خورد.




Mutant Message Down Under
کتابهای مرتبط
از همین مترجم: فرناز فرود

یک بررسی بنویسید

توجه : HTML بازگردانی نخواهد شد!
    بد           خوب